فکر میکنم اواخیر ماه جولای سال ۲۰۲۲ بود و شب عید قربان ،من همرای اولادها ودوستانم در خانه بودم که کسی آمد وبرایم ګفت که چند فرد مسلح طالبان آمده و ترا کار دارد من از خانه بیرون شده ونزد آنها رفتم بعد از مانده نه باشی برای  ایشان ګفتم بیاید مهمانخانه چون من تصور کردم انها برای صرف طعام به خانه ما آمده است آنها از رفتن به مهمان خانه انکار کردن وبرایم ګفتم تا غرض ملاقات با یکی از بزرګان ایشان همرای شان بریم به مرکز من هم چون هیچ راهی دیګر نداشته همرای ایشان رفتم به مجردیکه من را در رنجر بالا کردند واز خانه کمی دور شدم انها برای من دشنمام داده و ګفتند چطور هستی وهابی، من در ان لحظه سخت احساس ترس کرده و فهمیدم که انها من را دستګیر کرده و فکر می کند من وهابی هستم و من فکر کردم که این اخرین روز زندګی ام هست زیرا که انها قبلا نیز تعداد زیاد از پیروان فکر سلفیت را دستګیر وداعش ګفته انها را کشتند بلاخره انها من را به یک زندان برده ودر یک اطاق انداختن ویکی از طالبان ګفتند که این وهابی بزرګ خوارج وداعشی را خوب شد که اوردید حالا ما همرای ایشان کار دارم من را سرچپه ولچک زدند وبرای من ګفتند که بګو که داعشی هستی و برایم بګو کې ها به داعش ارتباط دارد؟ من برای ایشان ګفتم که درست است که من سلفی هستم اما با داعش هیچ ارتباط ندارم و نه هم داعشی ها را می شناسم وحتی از داعشی ها بد ما می یاید  بعد از انکار انها من را توسط دنده اهنی لین برق قنداق کلاشنکوف لت می کردند ومن هر چی فریاد می زدم وزاری می کردم انها قبول نمی کرد و چندین شب از پیش من تحقیق کرده  همرایم عین عمل می کرد حتی بعضی شب ها من زیر شکنجه بی هوش می شدم، آنها هر شب برای من می ګفت که امشب اخرین روز زندګی ات است فرادا شما می کشم فردا شب باز برای ما می ګفت که دو روز بعد امر کشتن تو صادر شده خلاصه من مرګ خود را به چشم خود دیده و نمی توانم ان چیز که من تجربه کردم بګویم ( ګریه) بلاخره به کومک متنفذین منطقه وتعداد از افراد خیر بعد از ۲ ماه زندان رها شدم( ګریه وعدم توانایی صحبت بیشتر).